دلم سیگار و شراب می خواد!
اوه نه! من نباید سیگار بکشم!
من بی نیاز از وابستگیم! من یه سربازم!
زندگی واسه من همیشه حکم یه جنگ بی پایان بوده! جنگ با دنیایی که منو نمی خواد! جنگی با همه ی نا برابری ها و نا ملایماتش! جنگی با همه ی هوس ها و نیاز ها که بندی می شن به پاهام.واسه منِ یاغی.
شاید واسه خیلیا اینطوره.
اوه خدا دوس دخترم ترکم کرد...
اوه خدا دوس پسرم بهم خیانت کرد!
اوه خدا بابام پول نداره!
اوه خدا بی کارم!
اوه خانوم دامنتو بده بالا تر...
اوه آقا نگاهتو...
اوه خانوم رو سریتو بکش جلو!
هوش سرباز صاف وایسا!
هی ضعیفه توو دوستتو بکشم یه دیه بیشتر نمی دم...
بابایی پس تو چرا غذا نمی خوری؟!؟!؟
دلم سیگار و شراب می خواد...
اوه نه! من نباید سیگار بکشم!
وقتی یه جا جنگی هست.آدما 2 دسته می شن.کسایی که به هر دلیل ترجیح می دن به جایی برن که جنگ ،جنگِ اونا نیس.و یا ورود به جنگی که توش بهترن. این دسته رو نمی شه نکوهش کرد.این یه دو راهیه که باید انتخاب کرد.بری جایی که دلت نسوزه، بری جایی که کسی که باتوم می خوره خواهرت نیس، بری جایی که فاصله ی خیابونی که شبیه پوسترای مجله ماشینه با جایی که بچه هاش گل بازی می کنن تو کوچه خیلی زیاده... یا بمونی و میدون و خالی نکنی...کوچه هایی که بوی پونه می دادنو الان بوی باروت و نفرت رو به بوی ریحون و بارون مهمون کنی.
اما عده ای که می مونن کشته میدن، به خطر می افتن،فشار می کشن ، زخمی می دن و...
اما کسی که از این مبارزه سالم بیرون میاد آدم کمی نیست.مستحق مدال افتخاره...
اوه مرد! و این منم که آخرین پک و به سیگار می زنم و به تفنگی که یه گوله بیشتر تو خشاب نداره تکیه می دم و بلند می شم. و سیگاری که می ندازم زمین و با پوتین لهش می کنم.من و این سنگر که بعیده بهش پشت کنم.
زندگی واسه من همیشه حکم یه جنگ بی پایان بوده! جنگ با دنیایی که منو نمی خواد!
دلم سیگار و شراب می خواد!
اوه نه! من نباید سیگار بکشم!
من بی نیاز از وابستگیم! من یه سربازم!
اما نه!!!!! از صمیم قلب دلم آغوشتو می خواد...
دلم آغوشتو می خواد...
دلم آغوشتو می خواد...
No comments:
Post a Comment