83
(مینی بوس)
-میشا این دختره چه فیس دوس داشتنیی داشت
- :-) ...
(رو بروی صندوق سیب زمینی سرخ کرده فروشی)
-چی بدم؟ 2 تا سیب بودین شما دیگه؟
-نه!!!!! سیب زمینی!!!
(روبروی حوض بزرگ نمایشگاه)
-آقا شما از کجا اومدین؟ کرجی هستین؟
-بله! مهر شهر.
-ای جان! کاش پرنده بودم بال می زدم تو آسمونِ مهر شهر.
(رو بروی غرفه ی قلم چی )
-ببخشید شما از آقای ساداتیان کتاب دارید؟
-نه! معروفه؟
-نه معلممونه!
-کجا درس می خونین؟
-کرج.
-کیشیشیانو می شناسی؟
-نه!
کیشیشیانو نمی شناسی؟!
-نه!
(زیر پل عابر)
-اوه اوه! چه شلوغه!!! مگه پل عابرم صف داره!!؟ نیافته همه بمیریم؟! من که از این رد نمی شم! اعتباری بهش نیست!
-می خوای از وسط خیابون از رو یه متر ونیم نرده بپری بی فرهنگ؟
-ترجیح می دم زنده بمونم و بی فرهنگ!
(نیم ساعت بعد)
-عجب غلطی کردم از رو پل رفتما!پدرم در اومد!
کتابای خریده شده:نهج البلاغه-قرآن-مجموعه کمیک های بزرگمهر حسین پور-چنین گفت زرتشت-تست فیزیک آبی قلم چی
90
(شب-فیس بووک)
-نمایشگاه رفتی؟
-سلام آره امروز رفتم اتفاقا ! گرما زده شدم برگشتم هنوزم سرم درد میکنه !
-خوب بود؟
-من اینطور نمایشگاه ها رو دوست ندارم هیچ فایده ای نداره کسی که اهله کتاب باشه مثل آدم میره از کتابفروشی میخره اینا هم که میرن 90 درصد البته یا واسه گشتن با بی اف / گی اف میرن یا واسه هر هر کر کر یا واسه دزدی , واسه اینکه خودشونو با فرهنگ نشون بدن !
ولی در کل پارسال بهتر بود !
(اتوبوس)
-آقای راننده کجا داری می ری!؟ از این مسیر باید می رفتی فک کنم!
-نمایشگاه می رم دیگه!
-نمایشگاه الان تو مصلی ست!
(در ورودی مصلی)
-کجایی؟
-شرقِ شبستان
-کجا می شه؟
-2تا ابول و یه گردالی می بینی؟
-گنبد و گلدسته؟
-آره!
-کجاش؟
-از اینجا یه دودیم بلند میشه! من پشت سطل آشغال نشستم!
(غرفه ی کتب خارجی)
-چه خوب! کتابِ پدیده های انتقالِ نشرِ اسپرینگر 9 تومنه!
-صفراشو شمردی؟
-نه!!!
-...
(تو مسیرِ یکی از غرفه ها)
-اما خیلی ضایع ستا! دارم می رم خونه یه کتاب دستم نیست!
-تو کلا کسیو می بینی که کتاب دستش باشه؟
-اممم...نه!
(جلوی در تاکسی وقتی یه خانوم عقب نشسته و من و آقای میان سال خپلی که کلی خرت و پرت دستشه می خوایم بشینیم! راستیتش تر جیح می دم که من اول بشینم بعد خانومه بعد آقاهه! هیچ کی خوشش نمیاد یه سیبیل کلفته بو گندو بچسبه بهش!خواه دختر باش یا پسر!)
-آقا شما اگه وسیله داری اذیت می شی سمت در بشین
-نه فرقی نمی کنه! (شیرجه به سمت در!)
(وایییییی حالم به هم می خوره! کثافت بو گندو! خودتو به خواب می زنی هی ولو می شی اون ور؟! تخم سگ؟! باید بری بمیری با این سن و سالت بی شرف!
اه اه! قیافه شو! الکی خودشو به خواب می زنه بعد مثلا از خواب می پره یه ملچ ملوچی می کنه و زیر چشی منطقه رو بررسی می کنه و از نو! راستشو بخوای یکی 2 بار اومد تا نوک زبونم بگم آقا خجالت بکش! اما گفتم بزار دختره خودش چیزی بگه! البته اون بیچارم هی خودشو جمع و جور می کرد و هی چپ چپ نگا می کرد ولی این حیوون آدم نیست که!
خاک دو عالم بر اون سرت که آبرو واسه مردو مردی نذاشتی!
کثافت!
الدنگ!
عوضی!
مریض!
...
No comments:
Post a Comment