Tuesday, November 2, 2010

نرمال هگزان

بعضی چیزا هست که باید اتفاق بیافته تا مشخص شه،یعنی تو ایران اینطوریه! ما ایرانی جماعت به قدری گشاد و بی خیالیم که تا مشکل نیاد در خونمون حاضر نیسم از زیر لحاف بیایم بیرون.
من روز اولی که رفتم تو اون آزمایشگاه گفتم چرا هر 2 تا کپسول ایمنی گازه؟! یکیشو لا اقل پودر بزارین.
گفتم چرا اینجا ماسک ایمنیاش اینقد  داغونه؟! البته واقعا نمی دونم بی مبالاتی خودمم تاثیر داشت یا نه. اما با اون فلاسک غیر استاندارد تقطیر 20 لیتر هگزان کار خطر ناکیه با هیتر چینی آشغالی که کنترل درست وحساب نداره به هر حال! بوووم! و اینجاست که همه به فکر می افتن! اول که این دخترا چنان جیغی زدن که برق از 3 فازم پرید! بعد این ورو بگرد واسه کپسول،اون ورو بگرد! آتیش زبونه می زد! اوه! چه جهنمی! یه ماسک بدین به من لعنتیا! آه این که راه هواش بستس! اه! اینم که بستس!
لعنتی! از 3 تا پنجره ی آزمایشگاه اون 2 تایی و شکوندن که دور از آتیش بود. و من عین بچه ی آدم پنجره ی نزدیکرو باز کردم و پودرو گرفتم روش اما دیگه دیر شده بود.شیلنگ اتیش نشانی! اونم که بر عکس بستن مثه شاش بچه آب می داد فقط! کف هم که نداشت! همه چی بیمه بود جز جون ما و 4 تا افغانیه بیچاره که ممکن بود هر بلایی سرش بیاد! اما بشنوید دلیل نبود پودر یا کف در آزمایشگاه! :مهندس غبار واسه دستگاها مضره! خب ابله! ما که اول  آخر از همونا استفاده کردیم! دستگاهام که بیمه بودن! همه هم که داغون شد! می ذاشتین دمه دست لااقل تا من همون موقع خاموشش می کردم! چه می شه کرد! اینجا ایرانه!

No comments:

Post a Comment